درون سوزها

وقتی قدرت خارق‌العاده در خودروهای معمولی ارزان‌تر در دسترس است، چرا باید میلیون‌ها دلار برای یک سوپراسپرت الکتریکی هزینه کرد؟!

سوپراسپرت‌های الکتریکی با مشکلی به نام هیوندای آیونیک 5 N مواجه‌اند. وقتی سطوحی از قدرت و پرفورمنس که زمانی دست‌نیافتنی بودند، حالا با کسری از قیمت در نمایندگی‌های هیوندای در دسترس هستند، این سوال پیش می‌آید که چرا کسی باید اصلا یک سوپراسپرت الکتریکی بخرد؟ خریداران خودروهای گران‌قیمت به‌دنبال چیزی خاص و منحصربه‌فرد هستند؛ چیزی که دیگران نمی‌توانند داشته باشند؛ اما ظهور خودروهای الکتریکی یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های سوپراسپرت‌ها یعنی قدرت را به چیزی فراگیر تبدیل کرده است. در دنیایی که یک خودرو الکتریکی پنج‌در با قیمت ۶۸ هزار دلار می‌تواند ظرف ۳.۵ ثانیه از حالت سکون به‌سرعت 100 کیلومتر برساعت برسد، آیا واقعا ارزش دارد ۱۵۰ هزار دلار بیشتر برای خودرویی خرج کنید که فقط نیم ثانیه سریع‌تر است؟ احتمالا خیر.

نیاز به تغییر دیدگاه در صنعت

در مورد خودروهای بنزینی اما هزینه اضافی همچنان ارزشش را دارد. خودروسازان قدرت و پرفورمنس را با پیشرانه‌های 6 سیلندر به بالا و سیستم‌های پرخوران ارائه می‌کنند و درنتیجه می‌توانند برای پیشرفت‌های تدریجی در پرفورمنس، مبالغ هنگفتی از مشتریان بگیرند؛ اما با پیشرانه‌های الکتریکی چنین کاری ممکن نیست. یکی از چیزهایی که ممکن است برخی خریداران سوپراسپرت را وسوسه کند، باتری با برد بیشتر است اما حتی این خواسته هم به‌زودی با گسترش زیرساخت‌های شارژ و پیشرفت فناوری باتری‌ها کم‌رنگ خواهد شد.

ظهور خودروهای الکتریکی یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های سوپراسپرت‌ها یعنی قدرت را به امری فراگیر تبدیل کرده است و در حال‌حاضر یک کراس‌اوور الکتریکی معمولی می‌تواند از سوپراسپرت‌های سریع‌تر باشد.

این موضوعی است که توجه مدیران صنعت خودرو را به خود جلب کرده است. تونی روما، رئیس بخش کوروت اخیرا در مصاحبه‌ای اذعان کرد که یک کوروت الکتریکی باید به روش‌های جدیدی جذاب باشد، زیرا زمان شتاب صفرتاصد در خودروهای الکتریکی معیاری بی‌معنی است.

علاوه بر این، مت ریماک، بنیان‌گذار ریماک، سال‌گذشته گفت که این شرکت در فروش هایپرکار نورا با مشکل مواجه است. کونیگ‌زگ و پاگانی نیز نظر مشابهی دارند و می‌گویند مشتریانشان یک ابرخودروی الکتریکی نمی‌خواهند. این موضوع منطقی است.

خودروهای الکتریکی فاقد شخصیتی هستند که ما عاشق آن در خودروهای درون‌سوز هستیم. بو، صدا، حس، چیزهایی که هر مدل را منحصربه‌فرد می‌کنند. این‌ها همان چیزهایی هستند که اشتیاق بسیاری از خریداران را برای این ماشین‌ها شعله‌ور می‌کنند. بااین‌وجود، با پیشرفت فناوری باتری‌ها، به‌زودی ممکن است در دنیایی زندگی کنیم که قیمت یک خودرو نه بر اساس میزان قدرت، بلکه بر اساس مسافتی که می‌تواند طی کند تعیین خواهد شد.

اصولی جدید برای قیمت‌گذاری

خودروهای الکتریکی فقط ماشین‌هایی با باتری و موتورهای برقی نیستند؛ آن‌ها نشان‌دهنده تغییری بنیادین در شیوه قیمت‌گذاری خودرو هستند. برای بسیاری از مصرف‌کنندگان، این یعنی می‌توانند خودروهای معمولی مانند آیونیک 5 N را با قدرتی در سطح سوپراسپرت‌ها بخرند. درنتیجه، سازندگان سوپراسپرت نمی‌توانند به خریدارانی که می‌خواهند متمایز باشند، خودرو بفروشند.

همچنین با پیشرفت فناوری و نرم‌افزار در خودروها، از طریق دیجیتالی‌سازی خودرو احتمالا می‌توان هر خودرویی را طوری تنظیم کرد که حس، رفتار و صدای مدل‌های دیگر برندها را داشته باشد.

درنهایت، اگر خودروهای الکتریکی پیروز شوند، برخی از سازندگان سوپراسپرت ممکن است نتوانند از این گذار جان سالم به‌در ببرند. با گسترش فناوری‌های نوین و ورود گسترده خودروهای برقی به بازار، معیارهای سنتی قیمت‌گذاری که عمدتا بر پایه قدرت موتور، شتاب و برند شکل گرفته بودند، در حال دگرگونی اساسی هستند. در گذشته، هرچه یک خودرو قدرت بیشتری تولید می‌کرد یا زمان شتاب صفر تا صد کمتری داشت، ارزش بالاتری پیدا می‌کرد.

اما امروز، با برقی شدن پیشرانه‌ها و دسترسی آسان به توان‌های بالا حتی در مدل‌های اقتصادی، این شاخص‌ها دیگر تمایز چندانی ایجاد نمی‌کنند. اکنون عواملی مانند بُرد حرکتی با یک بار شارژ، سرعت شارژ مجدد، دوام و ایمنی باتری، کیفیت نرم‌افزارهای مدیریت انرژی و حتی قابلیت‌های به‌روزرسانی از راه دور، به مولفه‌های کلیدی در تعیین قیمت تبدیل شده‌اند.

علاوه بر این، تجربه کاربری دیجیتال، امکانات هوشمند رانندگی خودکار و طراحی داخلی مبتنی بر راحتی و فناوری نیز نقش پررنگ‌تری یافته‌اند. در چنین شرایطی، خودروسازان لوکس و سازندگان سوپراسپرت‌ها ناچارند برای توجیه قیمت‌های بالا، به جای تکیه صرف بر اعداد و ارقام شتاب، بر ویژگی‌های منحصربه‌فرد طراحی، مواد اولیه ممتاز و حس و هیجان خاص رانندگی تمرکز کنند. این تغییر رویکرد، نه‌تنها ساختار بازار را دگرگون می‌کند، بلکه تعریف «ارزش» در ذهن خریداران را نیز به کلی بازنویسی خواهد کرد.

حتی چینی‌ها هم موفق نبودند

در سال‌های اخیر، برخی خودروسازان چینی نیز تلاش کرده‌اند با ورود به حوزه سوپراسپرت‌های برقی یا هیبریدی، جایگاهی در بازار جهانی پیدا کنند، اما همه این تلاش‌ها با موفقیت همراه نبوده است.

برای مثال، NIO EP9 با توان ۱۳۴۱ اسب‌بخار و رکوردشکنی در پیست نوربرگ‌رینگ، هرچند از نظر فنی شاهکاری محسوب می‌شد، اما به‌دلیل قیمت بسیار بالا و محدود بودن شبکه خدمات پس از فروش، تنها در تیراژ بسیار محدود فروخته شد. یا Qiantu K50 که با طراحی چشم‌نواز و بدنه فیبرکربنی معرفی شد، به‌دلیل ضعف در بازاریابی بین‌المللی و رقابت شدید از سوی برندهای اروپایی و حتی تسلا، نتوانست فروش قابل‌توجهی تجربه کند.

همچنین BYD E-SEED GT که در نمایشگاه‌های بین‌المللی توجه زیادی جلب کرده بود، هرگز به تولید انبوه نرسید و عملا از بازار حذف شد. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که حتی با وجود عملکرد فنی چشمگیر، نبود برندینگ قوی، شبکه فروش گسترده و هویت متمایز، می‌تواند باعث شکست یک سوپراسپرت چینی در بازار جهانی شود.

بازار سوپراسپرت‌های برقی در نقطه‌ای حساس از تاریخ خود قرار گرفته است؛ جایی که مزیت سنتی آن‌ها یعنی شتاب و قدرت، دیگر به‌تنهایی عامل تمایز محسوب نمی‌شود. با پیشرفت فناوری موتورهای الکتریکی، خودروهای خانوادگی و کراس‌اوورهای نسبتا ارزان‌قیمت نیز به سطحی از عملکرد رسیده‌اند که تا چند سال پیش تنها در ابرخودروها دیده می‌شد.

این هم‌سطح شدن توان فنی، باعث شده خریداران متمول که به دنبال تجربه‌ای منحصربه‌فرد هستند، کمتر به سراغ مدل‌های برقی بروند و همچنان به خودروهای بنزینی یا هیبریدی با خصوصیات صوتی و حسی خاص وفادار بمانند. از سوی دیگر، نبود صدای موتور، حس مکانیکی و هویت متمایز، بخشی از جذابیت احساسی این کلاس را از بین برده است. حتی برندهای مطرحی چون ریماک، کونیگزگ و پاگانی نیز اذعان کرده‌اند که فروش ابرخودروهای تمام‌برقی با چالش جدی روبه‌روست.

آینده این بخش از بازار، به توانایی خودروسازان در بازتعریف ارزش وابسته است؛ چه از طریق نوآوری در طراحی و تجربه کاربری، چه با ایجاد معیارهای جدیدی مانند برد حرکتی، فناوری‌های نرم‌افزاری و قابلیت‌های شخصی‌سازی دیجیتال.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =